اثبات وجود شخصیت حضرت محسن (ع)
اثبات وجود حضرت محسن بن علی علیهما السّلام در تورات
محقّق بزرگ شیعی، ابن شهرآشوب از کتاب «ما نَزَل مِنَ القُرآنِ في أمیرِالمُؤمِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ»، نوشته ی ابوبکر شیرازی – یکی از علمای اهل سنّت- در مورد آیه ی شریفه ی : «وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتابَ...»(بقره/87) نقل می کند:
في قَوْلِهِ تَعالى : « وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ كان فِي التَّوْراةِ»: يا مُوسَى إنِّي اخْتَرتُكَ واخْتَرْتُ لَكَ وَزيرًا هُوَ أخُوكَ – يَعنِي هارُونُ - لِأبيكَ و أمِّكَ كَمَا اخْتَرتُ لِمُحَمَّدٍ إلْيَا ، هُوَ أخُوهُ وَ وَزيرُهُ وَ وَصِيُّهُ وَ الْخَليفَةُ مِنْ بَعْدِهِ ، طُوبَى لَكُما مِنْ أخَوَيْنِ وَ طُوبَى لَهُمَا مِنْ أخَوَيْنِ ، إلْيا أبُوالسِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ، وَ مُحْسِنُ الثّالِثُ مِنْ وُلدِهِ كَمَا جَعَلْتُ لِأخيكَ هارُونَ شُبَّرًا وَ شُبَيْرًا وُ مُشَبِّرًا
«در کتاب تورات در این باره آمده است: ای موسی! من تو را برگزیدم و برای تو وزیری انتخاب نمودم – که برادر پدری و مادری توست(هارون) – چنانچه برای محمّد «إلیا» را اختیار نمودم که او برادر و وزیر و وصیّ و جانشین پس از اوست.خوشا بر حال شما دو برادر! و خوشا بر حال آن دو برادر!
إلیا پدر دو سبط(پیامبر زاده) حسن و حسین است؛ سومین فرزند او محسن نام دارد؛ همانگونه که برای برادر تو، شُبَّر و شبیر و مَشَبَّر را قرار داده ام»
(: مناقب، ج3، ص56؛ بحار الانوار، ج38، ص145).
وجود نداشتن فرزندي به نام محسن
برخي مي پندارند که شخصي به نام محسن به علي در اصل وجود خارجي نداشته است:
1. وَ هُوَ الَّذي تَزْعَمُ الشّيعَةُ أنَّها أسْقَطَتْهُ مِنْ ضَربَ?ِ عُمَر و کَثيرٌ مِنْ أهْلِ الآثارِ لايَعْرِفُونَ مُحْسِنًا: وي[محسن بن علي] همان است که شيعه باور دارد، فاطمه وي را بر اثر ضربه عمر سقط کرد، با آن که اکثر وقايع نگاران محسن را نميشناسند
(مَقدِسي: البدء و التّاريخ، ج5، ص20).
البته مقدسي در صفحه 75 همين کتاب مينويسد:
1. فَأمّا مُحْسِنُ بنُ عَليٍّ فَإنَّهُ هَلَکَ صَغيرًا: امّا محسن فرزند علي در کودکي هلاک شد.
شهادت حضرت محسن بن علي عليهماالسلام در نوزادي
برخي مي پندارند که محسن بن عليّ عليهالسّلام در نوزادي درگذشته است:
1. ... فَماتَ رَضيعًا: در شيرخوارگي درگذشت
(بَدَخشاني: نزل الأبرار، ص134).
شهادت حضرت محسن بن علي عليهماالسّلام بلافاصله بعد از تولّد
برخي مي پندارند که محسن بن عليّ عليهماالسّلام بلافاصله پس از تولّد درگذشته است:
ماتَ صَغيرًا جِدًّا إثْرَ وِلادَتِهِ: در آغاز کودکي بلافاصله پس از تولّدش از دنيا رفت
(ابن حزم اندلسي: جمهرة أنساب العرب، ص37).
شهادت حضرت محسن بن علي عليهماالسّلام بر اثر سقط بدون بيان دليل آن
برخي نيز بر اين عقيده اند که محسن بن عليّ عليهماالسّلام سقط گرديده است:
1. ... و أنَّهُ کانَ سِقْطًا: که وي، بچهاي سقط شده بود
(ابن صبّاغ مالکي: الفصول المهمّة، ص126).
2. ... و المُحْسِنُ کانَ سِقْطًا: و محسن، کودکي سقط شده بود
(صَفّوري شافعي: نزهة المجالس، ج2، ص184 و ص194).
3. وَ في رِوايَةٍ: أنَّ فاطِمَةَ أسْقَطَت بَعْدَ رَسولِ اللهِ ذَکَرًا سَمّاهُ النَّبِيُّ – وَ هُوَ حَمِلَ- مُحْسِنًا: و در روايتي نقل شده است: فاطمه پس از رحلت رسول خدا، فرزند پسري را سقط نمود که پيامبر وي را – در حالي که جنين بود- محسن نام گذاري کرده بود
(ابن بَطريق: عمدة عيون، ص74).
البته جمعي ديگر از نويسندگان اهل سنّت نيز تصريح کرده اند که حضرت محسن عليهالسّلام سقط گرديد؛ البته بدون آنکه به چگونگي آن اشاره اي کنند:
1. محمّد طلحه شافعي؛ مطالب السّؤول: ص63(فصل يازدهم)
2. حافظ جمال الدّين مزّي؛ تهذيب الکمال: ج20، ص479
3. حسني فاسيّ مکّي؛ العِقدُ الثَّمين: ج6، ص203
4. ابراهيم طرابلسي حنفيّ؛ مأساة الزّهراء: ج2، ص131 به نقل از اولاد الإمام عليّ: ص46
5. محمّد صبّان؛ اسعاف الرّاغبين: ص93 (حاشيهي نور الأبصار)
6. عدوي حَمزاوي؛ مشارق الأنوار: ص133
7. محمّد بن يوسف بلخي شافعي؛ المناقب الثّلاثة للفارِس الکرّار: ص120(چاپ مصر)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
اولین کسی که (در قیامت) برای او حکم خواهند کرد، محسن فرزند علی خواهد بود که درباره قاتل او حکم خواهند کرد، و بعد از او درباره قنفذ، پس آن دو ملعون را حاضر کنند و تازیانه های آتش بر ایشان بزنند.
اللهم عجل لولیــک الفرج
اثبات وجود حضرت محسن بن علی علیهما السّلام در تورات
محقّق بزرگ شیعی، ابن شهرآشوب از کتاب «ما نَزَل مِنَ القُرآنِ في أمیرِالمُؤمِنینَ عَلَیهِ السَّلامُ»، نوشته ی ابوبکر شیرازی – یکی از علمای اهل سنّت- در مورد آیه ی شریفه ی : «وَ لَقَد آتَینا مُوسَی الکِتابَ...»(بقره/87) نقل می کند:
في قَوْلِهِ تَعالى : « وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ كان فِي التَّوْراةِ»: يا مُوسَى إنِّي اخْتَرتُكَ واخْتَرْتُ لَكَ وَزيرًا هُوَ أخُوكَ – يَعنِي هارُونُ - لِأبيكَ و أمِّكَ كَمَا اخْتَرتُ لِمُحَمَّدٍ إلْيَا ، هُوَ أخُوهُ وَ وَزيرُهُ وَ وَصِيُّهُ وَ الْخَليفَةُ مِنْ بَعْدِهِ ، طُوبَى لَكُما مِنْ أخَوَيْنِ وَ طُوبَى لَهُمَا مِنْ أخَوَيْنِ ، إلْيا أبُوالسِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ، وَ مُحْسِنُ الثّالِثُ مِنْ وُلدِهِ كَمَا جَعَلْتُ لِأخيكَ هارُونَ شُبَّرًا وَ شُبَيْرًا وُ مُشَبِّرًا
«در کتاب تورات در این باره آمده است: ای موسی! من تو را برگزیدم و برای تو وزیری انتخاب نمودم – که برادر پدری و مادری توست(هارون) – چنانچه برای محمّد «إلیا» را اختیار نمودم که او برادر و وزیر و وصیّ و جانشین پس از اوست.خوشا بر حال شما دو برادر! و خوشا بر حال آن دو برادر!
إلیا پدر دو سبط(پیامبر زاده) حسن و حسین است؛ سومین فرزند او محسن نام دارد؛ همانگونه که برای برادر تو، شُبَّر و شبیر و مَشَبَّر را قرار داده ام»
(: مناقب، ج3، ص56؛ بحار الانوار، ج38، ص145).
وجود نداشتن فرزندي به نام محسن
برخي مي پندارند که شخصي به نام محسن به علي در اصل وجود خارجي نداشته است:
1. وَ هُوَ الَّذي تَزْعَمُ الشّيعَةُ أنَّها أسْقَطَتْهُ مِنْ ضَربَ?ِ عُمَر و کَثيرٌ مِنْ أهْلِ الآثارِ لايَعْرِفُونَ مُحْسِنًا: وي[محسن بن علي] همان است که شيعه باور دارد، فاطمه وي را بر اثر ضربه عمر سقط کرد، با آن که اکثر وقايع نگاران محسن را نميشناسند
(مَقدِسي: البدء و التّاريخ، ج5، ص20).
البته مقدسي در صفحه 75 همين کتاب مينويسد:
1. فَأمّا مُحْسِنُ بنُ عَليٍّ فَإنَّهُ هَلَکَ صَغيرًا: امّا محسن فرزند علي در کودکي هلاک شد.
شهادت حضرت محسن بن علي عليهماالسلام در نوزادي
برخي مي پندارند که محسن بن عليّ عليهالسّلام در نوزادي درگذشته است:
1. ... فَماتَ رَضيعًا: در شيرخوارگي درگذشت
(بَدَخشاني: نزل الأبرار، ص134).
شهادت حضرت محسن بن علي عليهماالسّلام بلافاصله بعد از تولّد
برخي مي پندارند که محسن بن عليّ عليهماالسّلام بلافاصله پس از تولّد درگذشته است:
ماتَ صَغيرًا جِدًّا إثْرَ وِلادَتِهِ: در آغاز کودکي بلافاصله پس از تولّدش از دنيا رفت
(ابن حزم اندلسي: جمهرة أنساب العرب، ص37).
شهادت حضرت محسن بن علي عليهماالسّلام بر اثر سقط بدون بيان دليل آن
برخي نيز بر اين عقيده اند که محسن بن عليّ عليهماالسّلام سقط گرديده است:
1. ... و أنَّهُ کانَ سِقْطًا: که وي، بچهاي سقط شده بود
(ابن صبّاغ مالکي: الفصول المهمّة، ص126).
2. ... و المُحْسِنُ کانَ سِقْطًا: و محسن، کودکي سقط شده بود
(صَفّوري شافعي: نزهة المجالس، ج2، ص184 و ص194).
3. وَ في رِوايَةٍ: أنَّ فاطِمَةَ أسْقَطَت بَعْدَ رَسولِ اللهِ ذَکَرًا سَمّاهُ النَّبِيُّ – وَ هُوَ حَمِلَ- مُحْسِنًا: و در روايتي نقل شده است: فاطمه پس از رحلت رسول خدا، فرزند پسري را سقط نمود که پيامبر وي را – در حالي که جنين بود- محسن نام گذاري کرده بود
(ابن بَطريق: عمدة عيون، ص74).
البته جمعي ديگر از نويسندگان اهل سنّت نيز تصريح کرده اند که حضرت محسن عليهالسّلام سقط گرديد؛ البته بدون آنکه به چگونگي آن اشاره اي کنند:
1. محمّد طلحه شافعي؛ مطالب السّؤول: ص63(فصل يازدهم)
2. حافظ جمال الدّين مزّي؛ تهذيب الکمال: ج20، ص479
3. حسني فاسيّ مکّي؛ العِقدُ الثَّمين: ج6، ص203
4. ابراهيم طرابلسي حنفيّ؛ مأساة الزّهراء: ج2، ص131 به نقل از اولاد الإمام عليّ: ص46
5. محمّد صبّان؛ اسعاف الرّاغبين: ص93 (حاشيهي نور الأبصار)
6. عدوي حَمزاوي؛ مشارق الأنوار: ص133
7. محمّد بن يوسف بلخي شافعي؛ المناقب الثّلاثة للفارِس الکرّار: ص120(چاپ مصر)
امام صادق علیه السلام فرمودند:
اولین کسی که (در قیامت) برای او حکم خواهند کرد، محسن فرزند علی خواهد بود که درباره قاتل او حکم خواهند کرد، و بعد از او درباره قنفذ، پس آن دو ملعون را حاضر کنند و تازیانه های آتش بر ایشان بزنند.
اللهم عجل لولیــک الفرج
امام صادق علیه السلام با چشم گریان فرمودند:
...(محنت
و مصیبات بر ما، هنگامه) روز سقیفه و آتش زدن بر درب خانه امیرالمؤمنین و
حسنین و فاطمه و زینب و ام کلثوم و فضه و کشتن محسن بن علی (صلوات الله
علیهم) با لگد، عظیم تر و وحشتناکتر و تلخ تر از مصیبات کربلاست...
(ج3 نوائب الدهور)
ابراهیم بن محمد بن الموید معروف به جوینی در کتاب «فرائد السمطین» به طور مستن از ابن عباس نقل میکند که او گفته:
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بود، حسن بن علی بر او وارد شد، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد اشک آلود شد. سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد، مجددا پیامبر گریست. در پی آن دو، فاطمه و علی علیهماالسلام بر پیامبر وارد شدند، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد، وقتی از پیامبر علت گریه بر فاطمه علیهاالسلام را پرسیدند، فرمود:
یا محمداه! ولی کسی به او پاسخ نمیدهد، استغاثه میکند، اما کسی به به فریادش نمیرسد.
فرائد السمطین 2/ 34، چاپ بیروت
عبدالفتّاح عبدالمقصود و کتاب الإمام علی
این دانشمند خبیر و شهیر مصری، داستان در دربار هجوم به خانهی وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به نقل یکی از آنها بسنده میکنیم:
قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید والا خانه را بر سر ساکنانش به آتش میکشم!
گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه میداشتند، گفتند: ای اباحفص! فاطمه در این خانه است.
و او بی پروا فریاد زد: باشد!
عمر نزدیک آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود.
علی علیهالسلام پیدا شد.
صدای نالهی زهرا در آستانهی خانه بلند شد. آن صدا، طنین استغاثهای بود که دختر پیامبر سر داده و میگفت: پدر! ای رسول خدا... میخواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود، برگرداند، تا سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سختگیرش را نابود کند و آرزو میکرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد، صاعقهای نازل شده او را در مییابد.
وقتی جمعیت برگشت و عمر میخواست همچون آهوان رمیده، از برابر صیحهی زهرا فرار کند، علی از شدت تاثیر و حسرت با گلویی بغض گرفته و اندوهی گران، چشمش را در میان آنان میگردانید و انگشتان خود را بر قبضهی شمشیر فشار میداد و میخواست از شدت خشم در آن فرورود...
ابراهیم بن محمد بن الموید معروف به جوینی در کتاب «فرائد السمطین» به طور مستن از ابن عباس نقل میکند که او گفته:
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بود، حسن بن علی بر او وارد شد، دیدگان پیامبر که بر حسن افتاد اشک آلود شد. سپس حسین بن علی بر آن حضرت وارد شد، مجددا پیامبر گریست. در پی آن دو، فاطمه و علی علیهماالسلام بر پیامبر وارد شدند، اشک پیامبر با دیدن آن دو نیز جاری شد، وقتی از پیامبر علت گریه بر فاطمه علیهاالسلام را پرسیدند، فرمود:
انّی
لما رأیتها ذکرتُ ما یصنع بها بعدی کأنّی بها وقد دخل الذُّلّ بیتها
وانتهکت حرمتُها و غصب حقّها و منعت ارثها و کُسر جنبها و اسقطت جنینها، و
هی تنادی یا محمّداه فلا تجاب و تستغیث فلا تغاث
زمانی که فاطمه را دیدم به یاد صحنهای افتادم که پس از من برای او رخ خواهد داد. گویا میبینم ذلت وارد خانهی او شده، حرمتش پایمال گشته، حقش غصب شده، از ارث خود ممنوع گشته، پهلوی او شکسته شده و فرزندی را که در رحم دارد سقط شده در حالی که پیوسته فریاد میزند:یا محمداه! ولی کسی به او پاسخ نمیدهد، استغاثه میکند، اما کسی به به فریادش نمیرسد.
فرائد السمطین 2/ 34، چاپ بیروت
عبدالفتّاح عبدالمقصود و کتاب الإمام علی
این دانشمند خبیر و شهیر مصری، داستان در دربار هجوم به خانهی وحی را در دو مورد از کتاب خود آورده است که ما به نقل یکی از آنها بسنده میکنیم:
قسم به کسی که جان عمر در دست اوست، بیرون بیایید والا خانه را بر سر ساکنانش به آتش میکشم!
گروهی که از خدا میترسیدند و حرمت پیامبر را در نسل او نگه میداشتند، گفتند: ای اباحفص! فاطمه در این خانه است.
و او بی پروا فریاد زد: باشد!
عمر نزدیک آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در کوبید تا به زور وارد شود.
علی علیهالسلام پیدا شد.
صدای نالهی زهرا در آستانهی خانه بلند شد. آن صدا، طنین استغاثهای بود که دختر پیامبر سر داده و میگفت: پدر! ای رسول خدا... میخواست از دست ظلم یکی از اصحابش او را که در نزدیکی وی در رضوان پروردگارش خفته بود، برگرداند، تا سرکش گردن فراز بی پروا را به جای خود نشاند و جبروتش را زایل سازد و شدت عمل و سختگیرش را نابود کند و آرزو میکرد قبل از این که چشمش به وی بیفتد، صاعقهای نازل شده او را در مییابد.
وقتی جمعیت برگشت و عمر میخواست همچون آهوان رمیده، از برابر صیحهی زهرا فرار کند، علی از شدت تاثیر و حسرت با گلویی بغض گرفته و اندوهی گران، چشمش را در میان آنان میگردانید و انگشتان خود را بر قبضهی شمشیر فشار میداد و میخواست از شدت خشم در آن فرورود...
وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُون
و كسانى كه ستم كردهاند، به زودى خواهند دانست كه به چه بازگشت گاهى باز خواهند گشت ؟ (شعراء/227)
عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابیطالب 4/ 274- 277 و نیز 1/192-193
و كسانى كه ستم كردهاند، به زودى خواهند دانست كه به چه بازگشت گاهى باز خواهند گشت ؟ (شعراء/227)
عبدالفتاح عبدالمقصود، علی بن ابیطالب 4/ 274- 277 و نیز 1/192-193